دموناتا که تو ایران به نام نبرد با شیاطین ترجمه شده دومین مجموعه ی محبوب این نویسنده ست که دارای 10 جلد نیمه بلنده. گروبز گریدی پسر نوجوونیه که خیلی راحت و بی دغدغه داره زندگیش رو میکنه و بی خبر از تمامی رازهایی که تو دنیا وجود داره.تا اینکه روزی پدر و مادرش به طور مشکوکی گروبز رو میفرستن خونه ی عمه ش و پسر کنجکاو بازم برمیگرده خونه تا بفهمه قضیه از چه قراره. وقتی وارد اتاق میشه به وحشتناک ترین شکل ممکن با جنازه های قطعه قطعه شده ی پدر و مادر و خواهرش برخورد میکنه و موجوداتی شیطانی که مشغول بر روی جنازه ها هستن.بی اراده و معجزه وار گروبز از مهلکه جون سالم به در میبره و چند ماهی دچار مشکلات روانی میشه و کسی حرفهاش رو در مورد شیاطین باور نمی کنه.تا اینکه درویش عموی گروبز میاد و بهش میگه که از قضیه ی قاتلان پدر و مادرش خبر داره و رازهایی هست که باید به اطلاعش برسونه. و اتفاقاتی در آینده می افته که گروبز گریدی در پی اون متوجه طلسم باستانی میشه که گروبان گیر خانوادش بوده نسل اندر نسل....
مجموعه ی 12 جلدی جدید دارن شان،ارباب شماره 1 وحشت! محشره!حتما بخونینش.
دیگه زیادی حرف نمی زنم.اینم از جلد4
چطوره؟
خیلی کتاب قشنگیه!حتما دانلودش کنین.
برای سالها، گریس گرگ ها را در جنگل پشت خانه اش نظاره کرده بود. یک گرگ چشم زرد - گرگ او - حضور هراس آوری دارد که مثل این می ماند که گریس نمی تواند بدون این احساس زندگی کند. در این اثناء، شخصی به نام سَم دو زندگی دارد: در زمستان، درختان یخ زده، حمایت گروه و، همراهی خاموش یک دختر نترس. در تابستان، چند ماه ارزشمند انسان بودن... تا زمانی که سرما دوباره او را وادار به تبدیل شدن کند.
اینم از جلد دوم!
داستان از جایی شروع می شه که "کندرا" و برادرش "ست" به خاطر مسافرت والدینشون , راهی خونه پدربزرگ و مادربزرگشون می شن . اما به هیچ عنوان از این راز که پدربزرگشون سرپرست فعلی آشیانه افسانه ( Fablehaven ) هست خبر ندارن . Fablehaven منطقه حفاظتشدهایه که قوانین باستانی , نظم نسبی بین گونه های مختلف جادویی و اساطیری ایجاد کرده و این قوانین تنها در شب نیمه تابستان شکسته می شه و ...
کتاب جالبیه.ولی فیلمش بهتره! خوب که سهله،فوق العادس!
اینم یکی دیگه از شاهکارای دارن شانه.از نظر من که فوق العادس!توصیه می کنم حتما بخونین
داستان دختری به نام النا گیلبرت که عاشق پسری به نام استفان شده است . این پسر که در گذشته های خیلی دور عاشق دختری به نام کاترین بوده که هنوز هم خاطره ی این دختر در ذهنش هست . این دختر به خاطر مریضی اش مجبور شده خون آشام بشه تا نمیره و استفان هم به خاطر کاترین خون آشام میشه .
زبان اصلی(راحت میشه متوجه شد.اگه فارسیشو پیدا نکردین توصیه میکنم حتما اینا رو بخونین.عالیه)
|
About
5 آبان 1393 6 دی 1392 1 شهريور 1392 7 مرداد 1392 7 تير 1392 6 ارديبهشت 1392 5 ارديبهشت 1392 2 ارديبهشت 1392 Authorssanam1378Links
وبلاگ فیلاگوند تبادل لینک هوشمند Specificفال حافظجوک و اس ام اس قالب های نازترین LinkDump
فراسوی ذهن
کاربران آنلاين:
بازدیدها :
<-PollItems->
آمار وب سایت:
|